سلام بر شومامن مسا هستم و این آپدیت جدید من و اوسین برای سایته.
خوشحال میشیم اگه نظرتون رو بهمون بگید. :))))
سلام به همه خنگولستانی های قشنگوم بلاخره بعد هزار و شونصد سال زیر ساخت خنگولستان رو تغییر دادیم و دست ساز اوردیمش بالا
مطمعنن ممکنه کلی مشکل و باگ داشته باشه برای اوایلش که نیاز به صبر و حوصله است و امیدوارم تغییرات حالی به حالی کنه هممون رو ماچ به همتون خوشگلای من الهی به امید خودت
♦♦---------------♦♦
آموس نیمی نیشخندزنان، نیمی افسرده، توضیح داد: گاهی زندگی می تواند زیبا هم باشد.
فکری که تقریبا به طور کامل آن را فراموش کرده بودم.
گفتم: درواقع نباید فقط گاهی این طور باشد. :)
بیست و هشت روز تمام
داوید زافیر
^^^^^*^^^^^
ارزش بعضی چیزا با به زبون آوردنش از بین می ره
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی، شنیدن یه سلام بی هوا، از آدمی که انتظارش رو می کشی، می تونه حال و روزت رو عوض کنه
گاهی آدم خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره
بر خلاف تصور، خوشحال کردن آدمِ تنها، خیلی سخت نیست
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی
پویا جمشیدی
o*o*o*o*o*o*o*o
نامه ای که نوشتی هرگز نگرانم نکرد
گفته ای بعد از این مرا دوست نخواهی داشت
اما
نامه ات چرا انقدر طولانی است؟
تمیز نوشته ای
پشت و رو دوازده برگ؛ این خودش یک کتاب کوچک است
هیچکس برای خداحافظی نامه ای چنین نمی نویسد
نامه ات نگرانم نکرد
هاینریش هاینه
^^^^^*^^^^^
دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود « خدا رو چه دیدی شاید شد »
یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود. گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود. سی دی تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود. معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت
« خدا رو چه دیدی شاید شد »
وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره
امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت
فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟!؟
« خدا رو چه دیدی شاید شد »
حسین حائریان
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
هيچـ وقـــت زندگے رو خيلے جدى نگير... آخرش كسے زندہ ازش بيرون نمياد
🙃
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
..*~~~~~~~*..
استرس یه حفره کوچیکه، اولش کم عمقه، شاید اصلا به چشم نیاد ولی رفته رفته بدون هیچ هشدار جدیای عمیقتر میشه تا جایی که وقتی چشم باز میکنیم، کیلومترها از سطح زمین دور شدیم
هر بار که دیگران از ما سواستفاده میکنن، یک قسمت از روحمون مثل نوار چسب کنده میشه، فرقی نمیکنه چند بار تلاش کنیم اون تیکه نوار چسب رو به جای اولش بچسبونیم به هر حال دیگه چیزی مثل روز اول نمیشه
بیخوابی یک شکنجهگره، مستقیم بر مغزمون شلاق میزنه و در حالی که از گوش، چشم و بینیهامون خون ریزی میکنیم پاهامون رو میشکنه تا مطمئن شه قرار نیست دیگه از جای خودمون بلند شیم
تنهایی، هیولای زیر تخته، ولی دیگه فقط به اونجا محدود نمیشه، هر قدمی که بر میداریم درست پشت سرمونه، با موهای آشفته و دستهای لرزون سعی داره خودش رو مخفی کنه اما عیانتر از هر واقعیته
افسردگی محکم در آغوشمون میگیره، انقدر محکم که برای نفس کشیدن شروع میکنیم به دست و پا زدن اما این کمبود اکسیژن بیحسمون میکنه تا جایی که به زنده بودن شک میکنیم
کیمیا هویدا
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم